فاطمه شعبانی : سریالهای مناسبتی ماه رمضان از دهه 70 وارد
تلویزیون شد و با سریالهای عربی و با مضامین خانوادگی به تدریج کارگردانان و تهیه
کنندگان ایرانی هم تهیه این سریالها را کلید زدند. داستانهایی که اغلب در ماه
مبارک رمضان اتفاق میافتاد و گاهی با رگه های طنز که بیننده ها را به دنبال خود
میکشید، گاهی هم سریالها درام و عاشقانه میشد که طرفداران پروپاقرص خودش را داشت.
امسال هم سریال« دل دار» ساخته برادران محمودی از شبکه دوم سیما جز سریالهای درامی
است با خود چندین قصه دارد و هرقصه زندگی یک نفر را درجریان سریال روایت میکند.
سریال دلدار جز مجموعه های مناسبتی ماه رمضان است که خانواده های زیادی را پای
تلویزیون نشانده است.« کمند امیرسلیمانی» با ایفای نقش ستاره بخشی از بار این
سریال بردوش میکشد. امیرسلیمانی معتقد است:« ستاره یک شخصیت احساسی و درونگرا است
و خیلی وقت بود این جور نقش بازی نکرده بودم وبعد از مدتها بازی کردن این نقش
برایم جذابیت داشت.»
درباره سریال دل
دار کمی توضیح دهید نظرتان درباره نقشتان چی است؟
سریال دل دار
از در شبکه دوم سیما به تهیه کنندگی برادران محمودی را در تلویزیون دارم. و در طی
داستانهایی که درکل سریال اتفاق می افتد یک شاخه داستانی هم پیش می آید من نقش
ستاره را بازی می کنم دختری که بعد از سالها قرار می شود با نامزد سابقش ازدواج
کند و یکسری ماجرا پیش می آید که جذابیت خاص خودش را دارد.
کمی درباره
نقش تان توضیح دهید چه ویژگی داشته که قبول کردید؟
ستاره ویژگی خیلی
خاصی نداشت چون قبلا با برادران محمودی کار کرده بودم وقتی به من پیشنهاد شد قبول
کردم مجدد با ایشان کار کنم. ستاره یک شخصیت احساسی و درونگرا است خیلی برایم جالب
بود خیلی وقت بود این جور نقش بازی نکرده بودم وبعد از مدتها بازی کردن این نقش
برایم جذابیت داشت. اینکه بعد از 30 سال برگردی به سراغ عشق سابقت و زندگی را شروع
کنی.
کار با گروه
سریال ساز چطور بود؟
خیلی گروه
حرفه ای خوبی بودند وهمه چیز خیلی خوب و دوستانه پیش می رفت. هرچند زمان کاری من
خیلی طولانی نبود که خاطره خاصی رقم بخورد واتفاق خاصی بیفتد.
خاطره ای از
ماه رمضان دوران بچگی تان دارید که در خاطرتان مانده باشد؟
بهترین خاطره
ماه رمضان دوران بچگی ام مربوط به خانواده مادری ام میشود. خانواده مادری ام به
نسبت تعدادشان خیلی زیادتر از خانواده پدری ام بودند. پدر بزرگ مادری ام و یک
تعداد دیگری از اعضا خانواده همیشه ماه مبارک رمضان روزه میگرفتند و همین قضیه
باعث میشد در ماه رمضان حتما هرچند شب درمیان خانه یکی از اقوام دور همدیگر جمع
میشدیم و بساط سفره افطاری داشتیم و به طبع به ما بچه ها هم در این دور هم بودن
ها خیلی خوش میگذشت وخاطرات شیرینی رقم میخورد.
یادتان میآید
سالهای قبل، از بین سریالهای مناسبتی ماه رمضان کدام را دنبال میکردید؟ چه چیز
این سریالها را میپسندید؟
درحال حاضر سریال
خاصی درخاطرم نیست که بگویم کدامیک را دنبال میکردم. اما فکر میکنم در سالهای
گذشته سریالهایی با تم طنز بیشتر جواب میداد و مورد استقبال عامه مردم قرار میگرفت.
البته در سالهای اخیر تم سریالها اغلب جدی و درام شده است. به هرحال چه ماه رمضان
چه مواقع دیگر سریالهای خوش ساخت همیشه مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است و وقتی
سریالی خوب ساخته شود به طبع بیننده را به دنبال خودش میکشد.
در سریال دل دار نشان دادید که همچنان در 45
سالگی، شما هنوزهم همان دختر سرزنده و شیطون سریال همسران هستید همانطور پرانرژی و
اکتیو؟
طرز تفکر من این
است که باید با زندگی پر انرژی برخورد کرد. همیشه میگویم زندگی مثل یک بازی
کامپیوتری میماند که باید از یک سری موانع رد شویم و حتی بپریم تا به مرحله های
بالاتر برسیم اگر بنزینمان کم باشد قطعا وسط راه کم میآوریم و اصطلاخا میسوزیم!
پس بهتر است با همه چیز پر انرژی برخورد کنیم تا زندگی را با موفقیت پشت
سربگذرانیم.
در زندگی و جامعه توانستید مثل آذر، آن عروس سرکش سریال پدرسالار باشید؟
آذر توانست در محدوده خانواده تغییراتی ایجاد کند شما سعی کردید عامل تغییر باشید؟
من درسالهای بازیگری ام نقشهای مختلف چون دکتر،
پرستار، مشاور...و خیلی نقشهای دیگر را بازی کردم اما هیچ وقت فکر نکردم مثل هیچ
کدام از آنها باشم، من خودم هستم. هرچند خوشحالم که آن نقش برجسته بود ولی برای من
واقعا این نقش مثل بقیه نقش ها بود. اتفاقا شخصیت من خیلی شبیه شخصیت آذر نیست،
من بیشتر مواقع با همه چیز خیلی همراهی میکنم و سعی دارم با دل همه راه بیایم
هرکاری همه انجام میدهند را من انجام بدهم.
شما در یک
خانواده هنرمند متولد بزرگ شدید، هنرپیشه
بودن پدر چقدر در این انتخاب این رشته تاثیر داشت و شما را به سمت هنرپیشگی کشاند؟
من زمانی که خیلی
کم سن و سال و بچه بودم در سن 6-7 سالگی وارد این رشته شدم و در واقع به سن و
مرحله ای نرسیدم که تصمیم بگیرم و انتخاب
کنم! چون از قدیم دوستان پدر و معاشرین ما از هنرمندان بودند و تفریح ما هم رفتن
به تاتر و سینما و فیلم دیدن بود، درکل ما ناخواسته به این بخش خیلی وابسته و
علاقه مند بودیم. زمانی که خیلی کوچک بودم به من پیشنهاد ایفای یک نقش شد هرچند پدرم
خیلی تمایل نداشت که من وارد این عرصه بشوم اما چون من خیلی علاقه داشتم و در خانه
با برادرم سپند تاتر بازی میکردیم مادرم اصرار و تلاش کردند که پدر را راضی کنند تا من این عرصه را تجربه کنم
و این ماجرا تا الان همچنان ادامه پیدا کرد.
زندگی در یک
خانواده هنرمند چه سختی ها و یا چه مزایایی دارد؟
ما در این فضا بزرگ شدیم موضوعی نبوده است که به
یکباره وارد زندگیمان بشود و تغییری باشد که خودمان را با آن سازگارکنیم. از اول ما
به این فضا عادت داشتیم، از زمان کودکی ما، پدرم فردی شناخته شده بود و برای ما یک
امر عادی ومعمولی بود که وقتی بیرون میرویم مردم جلو بیایند و به پدر ابراز محبت
کنند و امضا و عکس بگیرند و اینکه با مردم باشیم یک امر معمولی است. هنوز هم که
هنوز است فکر نکنم خانواده ما جز کسانی
باشند که از دید مردم خودمان را قایم و
راهمان را کج کنیم، ما به مردم خیلی احساس نزدیکی میکنیم.